
رامبد جوان با یک کمدی فانتزی نشان داد بهتر از کمدیهای روز سطحی و لوده این روزها جنس مخاطب خود را در شوخی کردن میشناسد ولی همچنان به دلیل داشتن یک ذهن بیش از حد پویا آنقدر دوست دارد همه چیز را به هم ببافد که برخی از سکانسها و لحظات از دستش در برود و نتوان به عنوان یک کمدی موفق آن را در ذهن نگه داشت. شیفتگی به برخی لحظات اکشن و تکرار این لحظات از حوصله سربر ترین و خارج شدن از جنس فانتزی در فیلم است.
یکی از موفقیتهای فیلم بر خلاف کمدیهای دیگر این است که قصهی درست و حسابی با تعلیقهای به جا دارد و از موقعیتهای پاره پاره وصله پینه شده تشکیل نشده است. فیلم از زوج کمدی وام میبرد که من را یاد زوج ژان رنو و کریستین کلویر در کمدیهای فرانسوی میاندازد. یکی فرخ (با بازی امیر جدیدی) افسر پلیسی پخمه است که فکر میکند بر اساس قانون مورفی بدشانسیها برایش قطار میشود و دیگری بهمن (با بازی امیر جعفری) فردی قوی هیکل که زود عصبانی میشود و باید خشمش را کنترل کند. همان ابتدای فیلم سارا دختر بهمن ربوده میشود و بهمن از همکار سابقش فرخ درخواست میکند به شمال کشور برود و در پیدا کردن آنها کمک کند بدون اطلاع از اینکه فرخ خلع درجه شده است.
سکانسهای همراهی فرخ و بهمن برای یافتن سارا پر است از لحظات جذاب، از گشت و گذار در شهر تا برخورد با برادر و خواهری گرافیتیست و از کیک حشیش تا خانه سیروس گرجستانی همه خوب از آب درآمدهاند به خصوص سکانس شوخیهای سیروس گرجستانی که تلفیقی از شوخیهای جنسی -به موقع و بدون تاکید که بخواهد وارد لودگی و خارج از عرف شود- و کمدی موقعیت است. در میان همین سکانسها فرخ دل به گرافیتیست میبندند و لحظات خوبی در کنار توهمهایش به وجود آمده است. اگر به دنبال یافتن معنای خاصی از لحظات مختلف فیلم باشد سخت در اشتباه هستید زیرا وجه فانتزی فیلم بر وجه کمدی آن غالب است و دو سکانس خوب خوردن کیک حشیش و تماشای ویدیو شلیک به مهناز افشار و دیگری رقص با سیروس گرجستانی هر دو در همان ابعاد گرسنگی و مشنگ زدن فرخ میگنجند و تمام میشوند. پیش تر رفتن برای یافتن معناهای ضمنی برای یک اثر خوش ساخت تجاری اشتباه است. زیرا قانون مورفی یک فیلم تجاری است که نه در روایت و نه در مفهوم ادعایی ندارد و خیلی صریح قصه خود را همراه با بازیهای اغراق شده، جفنگیات و ضرب آهنگ تند روایت میکند.
کلاف قصه جایی گره میخورد و متوجه میشویم که چرا تمام این اتفاقات رقم خورده که آنها به خانه فرشید میروند. اینجا دیگر قوانین مورفی حاکم نیست زیرا فرخ به قول خودش یاد گرفته که به همه چیز طور دیگری بنگرد. رامبد جوان شیفتگیهای خودش را وارد قصه کرده و درست از همین جاست که ضربه سختی به فیلمش وارد میشود و فیلم افت بسیار محسوسی میکند. در خانه فرشید قانون جیگساو شخصیت مشهور سری «اره» حاکم میشود. همه جا بسته و خانه تبدیل به نوعی بازی فرار از زندان میشود اما همچون جیگساو (با لحن و صحنهسازی مشابه)، فرشید از بهمن میخواهد به دلیل کشتن دوستش در ده سال پیش، حالا باید شاهد جان دادن فرخ باشد و این کار هم به دست خود بهمن باید انجام شود. این خواسته همان بازی مشهوری است که جیگساو با شخصیتهای سری اسلشر اره راه میانداخت و شخصیتها یا به خود یا به دیگری آسیب میزدند.
این ارجاع مستقیم به اره و سکانسهای بعد از آن به یکباره فیلم را تا سکانس تعقیب و گریز روی آب میاندازد و در لحظات پایانی شوخیهای خوبی را مجدد روی قایق شاهد هستیم. رامبد جوان در مقام کارگردان ارجاع خوب هم دارد یکی گریم مورفی است که نزدیک به گریم پولی یکی از شخصیتهای مشهور سریال «سوپرانو»ست که مداوم فکر میکرد تمام بدبیاریها برایش پیش میآید و جوان که خود نقشاش را بازی کرده توانسته کاراکتر بامزهای بسازد، اما نقش فرشید که باز هم جوان آن را بازی میکند کاملا از فانتزی و کمدی خارج است و سکانسهای تیراندازی هم بسیار حوصله سر و بر و بد درآمده است. برخی از این شیفتگیها به فیلم نمیآید کاراکتر عصبانی بهمن سر برادر گرافیتیسیت را همچون جکی بوی «شهر گناه» داخل توالت فرنگی میکند و نماهای مشابهی همچون شهرگناه داریم که به سکانس مرتبط نمیآید یا سکانس فرار دختر گرافیتیست که حرکات پارکور میکند و هر حرکتش که برای کارگردان جذاب بوده تا چهار پنج بار تکرار میشود بی مفهوم است. از این ادا و اصولها فیلم زیاد دارد که فیلم را از منطق فانتزی خود هم دور میکند.
در کل فیلم با توجه به محاسنی که از آن یاد شد، یکدست نیست و یک سوم پایینی درست بعد از قانون جیگساو از آن فرم دو سوم خود خارج میشود؛ همچون بازی امیر جدیدی که در قسمتهایی بسیار خوب درآمده و از پوسته نقشهای جدیاش خارجش کرده، اما در برخی سکانسها همچون آه و نالهها و بیرون ریختن بدبختیهایش بسیار بد است و یکدست نیست. به هر حال با توجه به مشاهده فیلمهای دیگر کمدی این روزها، قانون مورفی قابل دیدن است، ریتم خوبی دارد و جسارت رامبد جوان برای ساختن یک کمدی فانتزی قابل ستایش است.

دوازده روز از تعطیلی پردیس شهرزاد میگذرد و گروههای تئاتری بلاتکلیف هستند.
به گزارش بخش تئاتر آکادمی هنر، پردیس تئاتر شهرزاد که ادعای بهترین سالن خصوصی و تنها پردیس تئاتر کشور را داشت با تعطیلی خود گروههای نمایش مختلفی را سر درگم کرده است. این امر نه تنها برای 10 گروه نمایشی است که در وسط اجراهایشان سالن تعطیل شد بلکه گروههای نوبت بعدی اجرا که با بازیگران و عوامل خود قرارداد دارند نیز تکلیف خود را نمی دانند.

مراسم هفتاد و ششمین دوره جوایز سینمایی و تلویزیونی گلدن گلوب صبح امروز در هتل بورلی هیلتون برگزار شد و برگزیدگان بخشهای مختلف آن معرفی شدند.
به گزارش بخش سینمایی آکادمی هنر، جوایز گلدن گلوب در بعضی از بخشها مطابق انتظار اما در اغلب بخشها خلاف انتظار اهدا شدند. شاید کسی فکرش را نمیکرد بوهمین راپسودی در مورد گروه کویین که از منتقدان امتیاز بسیار ضعیف کسب کرده بود نامزد گلدن گلوب شود یا حتی نامزد بخش درام شود. پس از این نامزدی فیلم در دو بخش بهترین فیلم و بهترین بازیگر مرد گوی بلورین را به خانه برد. قابل انتظارترین جوایز رُما برای بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان، اولیویا کولمن برای مورد علاقه، کریستین بیل برای معاون، ماهرشالا علی برای کتاب سبز و جاستین هورویتز برای موسیقی نخستین انسان بود که هر پنج جایزه به حقیقت پیوست.
کتاب سبز توانست با 3 جایزه در بخشهای بهترین فیلم کمدی، بهترین بازیگر مکمل مرد و بهترین فیلمنامه بیشترین جایزه را از هفتاد و ششمین دوره گلدن گلوب کسب کند و از رُما پیشی بگیرد.
ادامه مطلب جوایز گلدن گلوب 2019 اهدا شدند؛ بوهمین راپسودی و کتاب سبز در صدر
«انجمن ملی منتقدان فیلم» ساعاتی پیش فهرست برندگان جوایز سال ۲۰۱۹ خود را در حالی اعلام کرد که فیلم مستقل «سوارکار» به عنوان بهترین فیلم برگزیده شد.
به گزارش بخش سینمایی آکادمی هنر به نقل از ایندی وایر، فیلم مستقل سوار توانست جایزه مهم انجمن ملی منتقدان فیلم را کسب کند. با توجه به ربودن تمام جوایز از سوی رُما این انجمن خلاف انتظارات به یک فیلم مستقل جایزه بهترین فیلم را اهدا کرد.

بروکلین پرینس بازیگر ۸ ساله فیلم «پروژه فیلادلفیا» در حال کارگردانی فیلم کوتاهی به نام «رنگها» است.
به گزارش بخش سینمایی آکادمی هنر به نقل از ایندیوایر، بروکلین پرینس یکی از بازیگرهای خردسال فیلم «پروژه فیلادلفیا» (2017) که خوش درخشیده بود با توجه به علاقه پشت دوربین قرار گرفته است.

نویسنده: صفی یزدانیان
تهیه کننده: پیمان معادی
بازیگران: پیمان معادی, مهناز افشار, مهراب قاسم خانی, شقایق دهقان, سیامک صفری, زهره عباسي, پانته آ پناهی ها, لیلی فرهادپور, شهروز آقایی پور, ایران نبی زاده, آرمان مرادی, سانیا رمضانی, ترنم کاظمی, آرمیتا باقری

نویسنده: همایون غنی زاده
تهیه کننده: علی مصفا
بازیگران: علی نصیریان، هدیه تهرانی، فرهاد اصلانی، صابر ابر، بابک حمیدیان، محسن حسینی، مهدی کوشکی، خسرو بامداد، ایرج ذبیحی
خلاصه داستان: دانش شیفته سینما و عاشق هما هنرپیشه محبوب شهر است. کاظم خان شیفته کازابلانکا و جواز کسبش است. شاپور شیفته تن ماهی و مصفای ممنوع التصویر است. شهر پر از گدا شده و منتظر زلزله قریب الوقوعی است. هر چند وقت یکبار هم جنازه زنی با سر تراشیده کنار ساحل پیدا می شود. به قول بازپرس کیانی: اوضاع خیته!.
سایر عوامل: مشاور کارگردان: بهمن فرمان آرا، جانشین تهیه کننده و مجری طرح: ماهان حیدری، سرمایه گذار: مهدی کرمی، مدیر برنامه ریزی و دستیار اول کارگردان: مانفرد اسماعیلی، مدیر فیلمبرداری: علی قاضی، صدابردار: محمود کاشانی، طراح گریم: ایمان امیدواری، طراح صحنه: سهیل دانش، طراح لباس: الهام معین، مدیر تدارکات: جواد راهزانی، منشی صحنه: نفیسه ذاکری، عکاس: مسعود اشتری، تدوین: هایده صفی یاری، موسیقی: محمدرضا غنی زاده، جلوه های ویژه رایانه ای: جواد مطوری، مشاور رسانه: مریم نراقی، دستیاران کارگردان: نازنین گودرزی، سمیه میرشمسی، رسول حسینی، جلوه های ویژه میدانی: آرش آقا بیگ، استوری برد: قاسم فرحانی، محمد یوسفی، فیلم پشت صحنه: آوازه شاهنواز، دکور: حسین طیبی، دستیار اول فیلمبردار: سالار اردستانی، مجری نور: پویا اقبالی، دستیاران فیلمبردار: سجاد کریمی، ستار گودرزی، پیمان وعدتی، علیرضا ایزدی، علیرضا طالبی، دستیاران تولید: سعید مسرور، امین سیدی، سهیل مسرور، محمد ایزدی، دستیاران صحنه: حمید عامری، جواد فاضلی، حامد ظریفی، تامین تجهیزات فیلمبرداری: حمید لدنی، تامین آکساسوار صحنه: امیر و علی شمس یوسفی، دستیاران لباس: صبا معراجی، امیر احمدزاده، تخریب و بازسازی :رضا سلیمانی، همیار تدارکات: مهرداد شاهمیرزایی، راشد صحرائی، حمل و نقل: سید علی اکبر مظلوم، احمد میقانی، احمد قنبری، مهدی طوسی.
حواشی:
همایون غنیزاده شاید برای مخاطبان سینما نامی ناآشنا باشد اما او در تئاتر کارهای پرمخاطبی از جمله «میسیسیپی نشسته میمیرد» را ساخته و کارگردان مشهوری محسوب میشود.

نویسنده و تهیه کننده: علیرضا رئیسیان
محصول مشترک ایران و اسپانیا
بازیگران: لیلا حاتمی، علی مصفا، فرهاد اصلانی، امیر آقایی، گوهر خیراندیش، نادر فلاح و بهآفرید غفاریان، سیامک اطلسی، نسیم ادبی، سیمون سیمونیان، پانتهآ سیروس، آزاده اسماعیل خانی، النا مارتینز و رافائل چاوز مادرا